لیث کریمی پور ۱۳ شهریور ۱۴۰۲ شادی و آرامش، مدیریت زمان

کار هوشمندانه

ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که در آن مردم ، هرج و مرج و شلوغی را به کار هوشمندانه ارجح می‌دانند. یعنی همیشه فکر می کنند با شلوغ کاری و ساعتهای کار بیشتر، موفقیت حاصل می شود. حتماً همه شنیده‌اید که می گویند :

“ساعت ۴ صبح از خواب بیدار شوید تا روی اهداف خود کار کنید!”

تا زمانی که موفق شوید کار کنید یا در تلاش بمیرید!

“شما باید ۱۶ ساعت در روز کار کنید!”

“هیچ زمانی برای استراحت وجود ندارد، موفقیت هرگز نمی خوابد!”

از آنجایی که اکثر کسانی که این توصیه‌ها را به اشتراک می گذارند، افراد موفقی هستند، بسیاری از اشخاصی که می خواهند مانند آنها باشند نیز از آنها پیروی می کنند. در نتیجه، آنها بیش از حد کار می کنند، به اندازه کافی نمی خوابند، و وقت خود را با خانواده و دوستان خود نمی گذرانند. اما، این راه اشتباه برای رسیدن به اهدافتان است! اگر فقط برای رسیدن به هدفتان می خواهید بخشی از زندگی خود را فدا کنید، این راه اشتباه برای رسیدن به هدف است. زیرا در مسیر رسیدن به اهدافتان ممکن است مهمترین چیزهای زندگیتان را از دست بدهید… چیزهایی مانند سلامتی شما (هم جسمی و هم روحی)، خانواده و سلامت معنوی. ممکن است به دلیل کار زیاد در بیمارستان بستری شوید. خانواده‌تان ممکن است شما را ترک کنند، زیرا زمان کافی را با آنها نمی‌گذرانید همچنین احتمال از دست دادن آرامش درونی خودتان را نیز به همراه داشته باشد.

فقط به این دلیل که یک نفر در جایی گفته است که شما باید ۱۶ ساعت در روز کار کنید. نباید همه ابعاد زندگی خود را به خطر بیندازید. بنابراین، اگر آنچه را که در بالا توضیح دادم برای رسیدن به اهداف خود انجام می دهید… همین حالا توقف کنید!

تا زمانی که آسیب وارد نشده است، توقف کنید و در عوض، استفاده از راه درست برای رسیدن به اهداف خود را انتخاب کنید. راه درست برای دستیابی به اهدافتان این است که اهدافتان را دنبال کنید و در عین حال بین ۶ جنبه زندگی تعادل برقرار کنید. آن جنبه های زندگی عبارتند از:

سلامت جسمانی

خانواده و رابطه

ثروت و پول

کار و شکوفایی شغلی

سلامت معنوی

سلامت روان

من این مطالب را با شما به اشتراک می گذارم چون قبلاً خودم این موارد را تجربه کردم و برای رسیدن به اهدافم راه اشتباه را انتخاب کرده بودم. در یک شرکت بسیار موفق به عنوان مدیر کار می کردم و اهداف بسیار زیادی داشتم. من تا ۱۶ ساعت در روز کار می کردم، شروع به رسیدن به اهداف کردم و هیچ مشکلی نداشتم. اما بعد از مدتی کار زیاد، زندگی و آرامش من شروع به از هم پاشیدگی کرد. سلامتی من شروع به افول کرد و دچار کمردرد و استرس و فشار خون شدم.

سلامت روانی من افت شدیدی داشت و با مشکلات خواب مواجه شدم. شبها را با فکر و استرس و بی خوابی سر می کردم به عبارت دیگر، زندگی من به آشفتگی و بی نظمی تبدیل شد. دیگر نمی‌توانستم تحمل کنم، بنابراین می‌دانستم که باید یک چیز را فدا کنم تا زندگی‌ام به مسیر درست برگردد. من با یکی از سخت ترین تصمیماتی که تا به حال در زندگی ام با آن روبرو شده بودم روبرو بودم.

یا اینکه کار در آن شرکت معروف را رها کنم و روی حرفه خود تمرکز کنم. یا اینکه زندگی خود را فدای اهدافی کنم که در آینده نتوانم از آن لذت ببرم و سلامتی خودم را به خطر بیندازم. بنابراین، پس از روزها تردید و تفکر، تصمیم گرفتم. و کار شرکتی ام را رها کردم و به فکر راه حلی برای زندگی متعادل و بدون استرس و با فشار روانی کمتری باشم.