لیث کریمی پور ۷ مرداد ۱۴۰۲ شادی و آرامش، مدیریت زمان

مدیریت زمان

انجام کار درست در زمان مناسب، همیشه کمی دلهره آور و استرس‌زا به نظر می رسد. اما این را هم بگویم که این غیر واقعی است زیرا ما فقط انسان هستیم. انسانی که پر از اشتباه و خطاست و تمایل دارد آینده را خودش بسازد و پیش بینی کند ولی ما همیشه می توانیم تلاش کنیم تا بهترین کار را انجام دهیم. من هم مثل شما سهم خود را در انتخاب چیز درست در زمان نامناسب داشته ام.

در این مقاله می خواهم یک داستان واقعی از زندگی خودم را با شما اشتراک بگذارم، یک داستان کوچک اما مهم در مورد یک روز در پارک….

آخر هفته در یک روز آفتابی و زیبا همراه با خانواده به پارک رفتیم، پارکی که سرشار از زیبایی و آرامش بود. عطر علف های تازه چیده شده مانند عطری شیرین در هوا معلق بود، در حالی که سمفونی خنده های بچه ها مانند آهنگی شاد طنین انداز بود. همسرم که از شادی و حالِ خوب می درخشید، در فضای بسیار پر انرژی غرق شده بود، چشمانش نشان دهنده لذت فرزندانمان بود که در حال گذراندن روزهای زندگی خود بودند.

در این محیط عالی، باید کاملاً غرق در لذت بودن در کنار خانواده ام می شدم. اما ذهنم نقشه های دیگری داشت و در دنیای متفاوتی با یک ایده تجاری جدید و هیجان انگیز که به تازگی به ذهنم رسیده بود، سرگردان شد. مانند یک هنرمند مشتاق، میل غیر قابل مقاومتی برای ترسیم این ایده‌ی جدید به وجود آوردم. به این ترتیب، گوشیم را بیرون آوردم، خودم را در دنیای مجازی گم کردم و دنیای واقعی را که در اطرافم آشکار می شد را پشت سر گذاشتم. خنده‌های بچه‌ها و صحبت‌های همسرم کم کم در پس‌زمینه محو شد و تبدیل به یک سروصدا گردید.

خانواده من که مشتاقانه منتظر یک روز عالی در کنار خانواده و در محیطی خارج از منزل بودند، متوجه شدند که با یک ابزار و فضای مجازی برای جلب توجه من رقابت می کنند. در واقع این نگاه ناامید کننده همسرم بود که مرا به واقعیت و دنیای واقعی بازگرداند. چشمان امیدوار او بی صدا برای حضور و مشارکت من التماس می کرد. به پسرانم نگاه کردم، آشفتگی آنها آشکار بود. آنها تعجب کردند که چرا پدرشان که از نظر فیزیکی حضور داشت اما اینقدر دور به نظر می رسید.

در آن لحظه احساس گناه مرا فرا گرفت. این یک زنگ بیداری بود. در واقع انتخاب من بین خانواده و کارم نبود بلکه من بین انجام کار درست در حال حاضر یا انجام آن بعدا انتخاب می کردم. انتخاب بین حضور در کنار خانواده یا گم شدن در کارم. نفس عمیقی کشیدم و صداها و مناظری که قبلاً نادیده می گرفتم را دوباره زنده کردم. خانواده ام، لبخندهایشان، خنده هایشان – این لحظه ای بود که باید آن را گرامی بدارم. بنابراین تلفنم را کنار گذاشتم و به آنها پیوستم و بر شادی آنها افزودم.

با اینکه ایده های تجاری من مهم هستند و کسب و کار جوهر هر شخص است و در واقع شادی و آسایش خانواده من از همین کسب و کار و ایده‌های تجاری است ولی آنها زمان و مکان خود را دارند. آن روز، در آن لحظه، کار درست این بود که در کنار خانواده ام حضور داشته باشم، نه اینکه یک مدیرعامل از راه دور باشم.

زندگی در هر لحظه چیزهای مختلفی از ما می خواهد. ما باید یاد بگیریم که چه زمانی، زمان کار و چه زمانی زمان مراقبت از سایر جنبه های زندگی فرا رسیده است. من ایده های تجاری را رها نکردم، فقط آنها را به تعویق انداختم. من به سرعت ایده ها را در برنامه یادداشت خود خط زدم و زمان دیگری را به بازبینی آنها اختصاص دادم. زیرا این نکته اصلی، همه چیز است :

انجام کار درست در زمان مناسب

مدیریت زمان

تصمیم درست امروز برای ساخت فردای بهتر